جدول جو
جدول جو

معنی امیر سری - جستجوی لغت در جدول جو

امیر سری
نام مرتعی در کجور نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(اَ عَ)
از مشایخ. او راست: اسرارالنقطه و شرحی بر فصوص الحکمه، بسال 786 ه. ق. / 1384 میلادی درگذشته. (از لغات تاریخیه و جغرافیۀ ترکی ج 1 ص 265)
لغت نامه دهخدا
(اَ رِ سَ)
لقب منصور بن نوح سامانی بود و او را در زمان حیات، امیر مؤید می گفتند، پس از مرگ، امیر سدید گفتند. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 363). و رجوع به منصور... شود
لغت نامه دهخدا
(رَ)
امیر رضی، لقب امیر نوح بن منصور بن نوح سامانی است که نویسندگان به وی داده اند. (یادداشت مؤلف) (تاریخ بیهقی ادیب حاشیۀ ص 204). رجوع به نوح بن منصور... شود
لغت نامه دهخدا
(اَ رِ حَ رَ)
رئیس نگهبانان. در دورۀ غزنویان چنانکه از تاریخ بیهقی برمی آید شخصی بوده که نگهبانان شاهی را ریاست می کرده. رجوع به تاریخ بیهقی چ فیاض ص 228 و 435 شود
لغت نامه دهخدا
(سَ)
این جهانی. دنیوی. مقابل آن سری:
هر ذلیلی که حق عزیز کند
آن عزیزیش این سری منگر.
خاقانی.
، تباه و ضایع نمودن کرم چیزی را. (آنندراج). بید زدن و بید خوردن و ضایع شدن از بیدخوردگی. (اشتینگاس) (ناظم الاطباء) ، برانگیختن. (از آنندراج) ، پریشان نمودن. (از آنندراج) ، بخشم درآوردن، آزردن، زخم کردن و مجروح نمودن، شکافته شدن. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا
تصویری از این سری
تصویر این سری
این جهانی دنیوی مقابل آن سری، ظاهری عرضی
فرهنگ لغت هوشیار
محلی در کدیر نوشهر
فرهنگ گویش مازندرانی
سرپیری
فرهنگ گویش مازندرانی
بالش
فرهنگ گویش مازندرانی
کمر+سریدر لغت به معنی کمرکش کوه است و تکه ای است سازی مربوط
فرهنگ گویش مازندرانی