لقب منصور بن نوح سامانی بود و او را در زمان حیات، امیر مؤید می گفتند، پس از مرگ، امیر سدید گفتند. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 363). و رجوع به منصور... شود
لقب منصور بن نوح سامانی بود و او را در زمان حیات، امیر مؤید می گفتند، پس از مرگ، امیر سدید گفتند. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 363). و رجوع به منصور... شود
امیر رضی، لقب امیر نوح بن منصور بن نوح سامانی است که نویسندگان به وی داده اند. (یادداشت مؤلف) (تاریخ بیهقی ادیب حاشیۀ ص 204). رجوع به نوح بن منصور... شود
امیر رضی، لقب امیر نوح بن منصور بن نوح سامانی است که نویسندگان به وی داده اند. (یادداشت مؤلف) (تاریخ بیهقی ادیب حاشیۀ ص 204). رجوع به نوح بن منصور... شود
این جهانی. دنیوی. مقابل آن سری: هر ذلیلی که حق عزیز کند آن عزیزیش این سری منگر. خاقانی. ، تباه و ضایع نمودن کرم چیزی را. (آنندراج). بید زدن و بید خوردن و ضایع شدن از بیدخوردگی. (اشتینگاس) (ناظم الاطباء) ، برانگیختن. (از آنندراج) ، پریشان نمودن. (از آنندراج) ، بخشم درآوردن، آزردن، زخم کردن و مجروح نمودن، شکافته شدن. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس)
این جهانی. دنیوی. مقابل آن سری: هر ذلیلی که حق عزیز کند آن عزیزیش این سری منگر. خاقانی. ، تباه و ضایع نمودن کرم چیزی را. (آنندراج). بید زدن و بید خوردن و ضایع شدن از بیدخوردگی. (اشتینگاس) (ناظم الاطباء) ، برانگیختن. (از آنندراج) ، پریشان نمودن. (از آنندراج) ، بخشم درآوردن، آزردن، زخم کردن و مجروح نمودن، شکافته شدن. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس)